loading...
بوی سیب
admin بازدید : 319 یکشنبه 23 مهر 1391 نظرات (0)
شيعه اماميّه از شناخته شده‏ترين و مشهورترين فرقه‏ها، و داراى رساترين برهان و سرسخت‏ترين مواضع در صحنه درگيرى‏هاى فكرى بود. تا آنجا كه نيرو و عظمت فكرى دعوت شيعى بدان حدّ رسيده بود كه حكومت ناچار شد با رهبر و مقتداى آنان، يعنى امام رضا (عليه السلام) (كه -ديروز- با آن روش مخصوص و بى نظير، يعنى بيعت گرفتن براى ولايت عهدى، او و سپس سر به نيست كردنش با آن روش ترسويانه‏اى كه همه دانستند و در جاى خود آن را شرح داده‏ايم) سازش كند.

اين سازش اگر نشانه چيزى باشد، نشانه ميزان توان و نفوذ اين فرقه، و تأثير آرأ و اقوال آن در ميان مردم و در احساسات و موضع‏گيرى‏هايشان مى‏باشد، و اينكه فرقه‏هاى ديگر، اين فرقه را نيرومندترين حريف فكرى و عقيدتى خود، و مجهّز به روشن‏ترين دليل و برهان مى‏ديدند كه اگر به آن فرصت داده شود، به زودى صحنه را در اختيار مى‏گيرد و با انديشه زنده و پوياى خود، و اساس و پايه‏اى كه در اعماق فكر و فطرت و خرد و وجدان انسانها دارد، گروه‏هاى مختلف مردم را زير پوشش مى‏گيرد.
آرى، حادثه‏اى عقيدتى، و در نوع خود بى‏نظير و مهمّ، همانند اين رويداد (امامت كودكى نورس!) به خصوص كه براى فرقه‏اى با آن ويژگى‏ها و در آن موقعيّت پيش آمده، مى‏تواند توجّه دشمنان اين فرقه را جلب كند. به ويژه كه تحريك از جانب حكومت و طبيعت ترديد برانگيز خود حادثه، با هم، زمينه را براى بهره بردارى از وضعيّت پيش آمده، براى شروع يورشى سخت و سرنوشت ساز، به منظور ساقط نمودن فكر اعتقادى اين فرقه، فراهم ساخت. بدون ترديد چنين يورشى دل حكومت را خنك مى‏كرد. بنابراين، به زودى با تمام توان به تدارك اين هجوم و به وجود آوردن شرائط مناسب براى موفقيّت هر چه بيشتر طرح خود كه عبارت بود از: از سر راه برداشتن انديشه عقيدتى اين فرقه و حتى نابود ساختن آن از بيخ و بُن، كمك مى‏كرد.
و اگر به اين هدف خود مى‏رسيدند، ديگر در تمام زمينه‏ها و براى بقأ و استحكام حكومت فرصت و مجال موفقّيت به دست آورده بودند. چرا كه ديگر خطرى جدّى كه آينده عقيدتى و سياسى آنان را تهديد كند باقى نمى‏ماند.
آرى، مقارن بودن آن نهضت فكرى بسيار نيرومند، كه از آغاز و در زمانى دراز، در حساس‏ترين مسائل، كه عبارت بود از موضوع امامت و رهبرى، با اماميّه درگيرى داشت، با پديد آمدن شرائط جالب توجّهى كه اين گمان را كه به سبب خردسالى امام جواد و پس از او امام هادى (عليهما السلام) و ادامه اين وضع تا سال‏هاى متمادى، شديدترين سستى و ضعف در پايه‏هاى اعتقادى اين فرقه به وجود آمده است، در دشمنان ايجاد مى‏كرد، فرصتى مناسب براى تصفيه حساب فكرى و به اصطلاح افشأ ضعف مبانى عقيدتى تشيّع پديد آورده بود.
در چنين زمينه‏اى، براى طرح سؤالات بسيار، و دامن زدن به شبهات متعدّد در مورد بزرگترين اصل دينى كه به خاطر آن در گرداب‏هاى مهالك فرو رفته شده و جان‏ها در باخته شده و مى‏شود. تا آنجا كه «شهرستانى» مى‏گويد: «بزرگ‏ترين اختلاف بين امّت، اختلاف درباره امامت بوده، چرا كه درباره هيچ اصل دينى، به اندازه‏اى كه همواره در باره امامت شمشير كشيده شده، در اسلام شمشير كشيده نشده است»(1) فرصت فراهم بود.
آرى، مردم مخالف، در موضوع سنّ امام (عليه آلاف التحيّْ و السّلام)، غوطه ور گشتند، و آن را از جمله مدارك و دست آويزهايى كه به آنها امكان مى‏داد در ادّعاى امامت و رهبرى و جانشينى رسول ا (صلّى ا عليه و آله و سلّم) در زعامت و هدايت امّت، از سوى آن حضرت، شبهه و شكّ ايجاد كنند، قرار دادند.
شخصى به حالت پرسش به آن حضرت عرض كرد: «آنها درباره كمى سنّ شما گفتگو مى‏كنند؟»
امام (عليه السلام) فرمود: «خداوند به داوود وحى فرستاد كه سليمان را جانشين خود قرار دهد. در حالى كه سليمان كودكى بود كه گوسفند به چرا مى‏برد»(2).
و على بن حسّان به آن حضرت عرض كرد: «آقاى من، مردم، خردسالى شما را بر شما خرده مى‏گيرند؟!».
امام فرمود: «آنها از كلام خداوند چه خرده‏اى مى‏گيرند كه مى‏فرمايد: «قل هذه سبيلى ادعوا الى ا على بصيرْ أنا و من اتّبعنى»(3) به خدا قسم، جز على (عليه السلام) كه در آن زمان نه سال داشت كسى از پيامبر (صلّى ا عليه و آله و سلّم) پيروى نكرده بود و من هم نه سال دارم»(4).
و بالأخره، در اين خصوص برخى چنين گفته‏اند:
«پدرش وفات يافت و او در حالى كه هفت سال داشت جانشين پدر در امامت شد. پس عامّه مسلمين، ولايت ائمّه و رجوع به آنان را در حالى كه در سنين كودكى هستند، بر شيعه خرده گرفتند و عيب نهادند. به خصوص كه در عادات و رسوم عربى، در ولايت امر و رهبرى، سنّ اهميّت دارد. به اين جهت، امامت جواد (عليه السلام) كه به سنّ بلوغ و رشد نرسيده بود خطرناك‏ترين مشكلى بود كه شيعه با آن مواجه شده بود.(5)
-----------------------------------------------
1- الملل و النّحل، ج 1، ص 24.
2- كافى، ج 1، ص 314.
3- استدلال به اين آيه شريفه، پيشتر نيز نقل شد.
4- كافى، ج 1، ص .415 اين استدلال امام (عليه السلام) ناظر به چيزى است كه نزد غير شيعيان هم معروف است و آن خردسالى على (عليه السلام) در زمان اسلام آوردن او است. پس اين استدلال در مرحله اوّل استدلال جدلى است.
5- نظريّْ الامامْ، ص 390.
-------------------------------------
علامه جعفر مرتضى عاملى

منبع : http://www.sibtayn.com

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    نظر شما راجع قالب سایت چیست؟
    مداحی

    هلالی

    آمار سایت
  • کل مطالب : 306
  • کل نظرات : 26
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 28
  • آی پی امروز : 70
  • آی پی دیروز : 89
  • بازدید امروز : 97
  • باردید دیروز : 108
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,068
  • بازدید ماه : 5,210
  • بازدید سال : 47,632
  • بازدید کلی : 574,984
  • کدهای اختصاصی